کتاب فیل در تاریکی
زن که چوب سیگار را به لب برده بود منصرف شد. با دست در نیهی راه گفت:«از سر خاک برگشتم یهو دیدم ماشینم خراب شده. جوش آورده بود و یه صدا های غریب میکرد.» جلال به حسابدارش اشاره کرد تا نیکلا را صدا کند.
زن گفت:« یعنی خیلی طول میکشه تا درست شه؟ اصلاً باید ماشین رو عوض کنم. سه ساله زیر پامه. میشه گفت این اولین دفعهست همچه بلایی سرم میاره. ولی، خب، دلم نمیآد بفروشمش. هدیه اونه.» و به چوب سیگار پک زد.
جلال فکر کرد شاید منظظور زن شوهرش بود.
وقتی دنیایت زیر برفها دفن میشود
معرفی کتاب اردوی زمستانی نوشته امانوئل کارر
سرباز حلبی به ماموریت شبانه میرود
معرفی کتاب کودک سرباز حلبی و هیولای تاریکی نوشته جبار شافعیزاده
چه کسی در شب بیدار است؟
معرفی کتاب کودک شبها که ما میخوابیم؛ در شهر چه کسانی بیدارند و چه کارهایی انجام میدهند؟ نوشتهی پالی فِیبر