کتاب کمال تعجب

نویسنده: عمران صالحی

مفتون امینی می گفت در تبریز روی تابلوی مغازه ای دیدم نوشته اند:«فروشگاه زهر».اتفاقا باغچه منزلمان احتیاج به سمپاشی داشت. رفتم توی مغازه ومقداری سم خواستم.

فروشنده نگاهی به سراپایم انداخت و گفت:«غریبه ای؟»

گفتم:«نه، چه طور مگه؟»

گفت:« مگر نمیبینی اینجا فروشگاه لوازم خانگی است.»

صفحه149

افزودن به پاکت خرید 10,000 تومان

کتاب کمال تعجب

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

برای زن

مروری بر کتاب جستارهایی درباره‌ی زن اثر سوزان سانتاگ

احساسات به ما چه می‌گویند؟

مروری بر کتاب کودک گفت‌وگو کنیم درباره‌ی احساس‌ها نوشته‌ی فلیسیتی بروکز و فرانکی آلن

همه‌ی این‌ها زندگی من را ساختند

مروری بر کتاب کودک تکه‌هایی که من شدند نوشته‌ی رنه واتسون

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 10,000 تومان