کتاب ظلمت در نیمروز

نویسنده: آرتور کوستلر

توی کشتی حالش کمی بهتر شد و به ماموریتش فکر کرد. وقتی رسید، لیتل لوئی با آن پیپ ملوانی به استقبالش آمده بود. رهبر محلی شاخه کارگران بارانداز حزب بود و بلافاصله به دل روباشف نشست. باراندازها و خیابان‌های پیچ و واپیچ بندر را چنان با افتخار به روباشف نشان می‌داد که گویی همه را خودش ساخته بود. در هر پیاله‌فروشی آشنایانی داشت: کارگران بارانداز، ملوان‌ها، بدکاره‌ها. همه جا نوشیدنی تعارفش می‌کردند و او پیپش را به نشانه احترام تا کنار گوشش بالا می‌بُرد. حتی مامور پلیس راهنمایی سر بازار هم، وقتی از کنارش می‌گذشت، به او چشمک می‌زد؛ و رفقای ملوان کشتی‌های خارجی که نمی‌توانستند منظورشان را به او حالی کنند، با محبت دستی به شانه ناقصش می‌زدند. روباشف کمابیش با تعجب شاهد همه این‌ها بود. نه، لیتل لوئی مورد نفرت و انزجار نبود. شاخه کارگران بارانداز این شهر یکی از سازمان‌یافته‌ترین شاخه‌های حزب در دنیا بود.

صفحه ۷۰

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب ظلمت در نیمروز

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: ظلمت در نیمروز
  • مترجم: مژده دقیقی
  • ناشر : ماهی
  • تعداد صفحات: 248
  • شابک: 9789642091324
  • شماره چاپ: 8
  • سال چاپ: 1400
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: داستان انگلیسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

روایتی از یک کیک عروسی که سه سال در یخچال منتظر بود

مروری بر کتاب کیک عروسی و داستان‌های دیگر

خیلی دور، خیلی نزدیک

جومپا لاهیری: مروری بر زندگی و آثار

«یعنی چه که بروم بیمارستان؟ من که چیزیم نیست.»

بخشی از کتاب «اینجا همه آدم‌ها این جوری‌اند» اثر لوری مور

کتاب های پیشنهادی