کتاب ناطور دشت

نویسنده: جی. دی. سلینجر

کل راهِ برگشت تا هتل را تو فکر همین چیزها بود. بزدل بودن اصلا خوب نیست. البته شاید آن‌قدرها هم بزدل نباشم. چه می‌دانم. گمانم گاهی بزدل می‌شوم و گاهی هم کسی که گم شدن دستکش‌هام برام مهم نیست. یکی از ایرادهام این است که وقتی چیزی را از دست می‌دهم بی‌خیالش می‌شوم. بچه که بودم همین اخلاقم مامان را عصبانی می‌کرد. خیلی‌ها هستند که وقتی چیزی را گم می‌کنند آن‌قدر پاپی‌اش می‌شوند تا پیداش کنند. هیچ وقت آدمی نبوده‌ام که به چیزهای گم‌شده‌ام اهمیت بدهم. شاید دلیلش همین بزدلی‌ام باشد. البته بهانه خوبی نیست. نه، دلیل نمی‌شود. آدم هرچی می‌خواهد باشد، ولی بزدل نباشد. اگر قرار است بزنی تو فک یکی را پیاده کنی و دلت می‌خواهد بزنی، حتما برو بزن. من نمی‌توانم.


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب ناطور دشت

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

شش رمان که غرق داستان‌شان خواهید شد

برای دوباره و چندباره علاقه­‌مند شدن به ادبیات کدام رمان­‌ها را بخوانیم؟

زیستن مانند بره‌ی گمشده‌ی عیسی

مروری بر کتاب برف سیاه نوشته‌ی میخائیل بولگاکف

مرگ تدریجی معصومیت

مروری بر کتاب ناتور دشت (ناطور دشت) نوشته‌ی جی. دی. سلینجر

کتاب های پیشنهادی