
مجله سیاست نامه شماره 34
ژاله آموزگار چگونه به ایران میاندیشد؟
دربارهی مادراستادی که از ایران و جهان راستی ها سخن میگوید
ژاله خانم، آموزگار است
در دینکرد ششم به نقل از پوریوتکیشان آمده است که «مردمان را این دو ابزار بهترین است: خود، خوب بودن و دیگران را خوب کردن». به گمانم آموزگاران اند که پیشرو و پیشگام به کاربردن این دو ابزارند. آموزگار خوب آن مردمی است که پیوسته در پی خوبی خود و خوبی دیگران است. کوشاست و فراخواننده به سوی کوشایی. پشتیبان است و پیمان دار و راست اندیش. برای من ژاله آموزگار جمع این خصایل و خصایص است، نه صرفاً به سبب کوشایی و پشتیبانی و خوبی دانشش بلکه به سبب پیمان داری و راست اندیشی و خوبی بینشش.
نخستین بار، نام و آوازه ی ژاله آموزگار را در دوران نوجوانی و از زبان دبیر فارسی مان شنیده بودم. کتاب تاریخ اساطیری ایران او را هم در همان سال ها، به گمانم همان هفده هجده سالگی، خوانده بودم. روایت شیرین و موجز از نیروهای روشنی و تاریکی، داستان ها و ماجراهای اساطیری با نثری روان و زبانی درست و سخته که مرا مجذوب خود کرده بود. همه چیز به اندازه بود، نه کم بود و نه زیاد. همه ی بخش هایش شیرین بود و خواندنی. مینوی روشن ایران در آن برایم متبلور بود و تاریکی بدی و پلیدی به چنگم می آمد. هر ورقش برایم پنجره ای بود به تماشای چیستی و چگونگی ناشناخته های فرهنگ ایرانی. هر بخشی را که می خواندم پرسش هایی در سرم روشن می شد و زنگ می زد. بروز این پرسش ها محض موجز و مختصر بودن کتاب نبود بلکه به جهت تازه کاری من و ذهن و دنیای نوجوانانه ام بود.
قسمتی از یادداشت مهرک علی صابونچی