
ساعدی متعلق به نسلی بود که در کل جهان تفکر ابزورد و نیهیلیستی بین شان رایج شده بود. زمانی است که سارتر و کامو هم نمایشنامههایشان را با همین نگاه مینویسند. این سیاهی و تلخی با حملهی آمریکا به ویتنام شدت می گیرد و جهان را به هم میریزد. مثلاً بیانیهای که راسل منتشر میکند و یا نوشتههای بکت یا نمایشنامههای هرولد پینتر، یا نمایشنامههی یونسکو و انسانهایی که کرگدن میشوند. ساعدی هم در این جریان جهانی واقع شده، با قصه و فضای ایرانی.
در سالهای پایانی، ساعدی تفکر آرمانیاش را از دست رفته و تمام شده تلقی میکند، برخلاف بسیاری از یارانش مثل شاملو و سپانلو. احتمالاً ساعدی شکنندهتر از ایشان بوده یا گمان میکرده زودتر به آرمانش خواهد رسید. آرمانخواهی به زمان نیاز دارد، بهویژه در هنر. شاید وجه تفکر سیاسی – اجتماعی ساعدی است که او را زودتر میشکند. گویا امیدی داشته که آن امید با شکست مواجه شده.
صفحه ۵۹
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
مجلههای پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید