
نامهای به ایتالیا
جومپا لاهیری
مترجم: فرناز حائری
ایتالیای عزیزم، قرار بود دیروز به رم بیایم و به پسرم ملحق شوم که آنجا مشغول تحصیل است. باید میآمدم خانه و برای خرید مواد غذایی میرفتم میدان، لابد در خیابان به چندتایی دوست و همسایه برمیخوردم. سلام و احوالپرسی میکردیم و آنها به من میگفتند: «چشممان روشن که برگشتی.»
ولی پسرم و میلیونها بچهی دیگر در ایتالیا و جاهای دیگر به مدرسه و دانشگاه نرفتهاند. پسرم چند روز پیش غیرمترقبه و اضطراری برگشت آمریکا و تا رسید ترامپ سفر از اروپا را ممنوع کرد، از آن اداهای توهین آمیز و بیخود. از طرفی خیالم راحت است که پسرم برگشته و دو فرزندم در این ایام، که همه چیز روی هواست، زیر یک سقفند، ولی حتی در اوج این بحران هم از این دمغم که امروز صبح در رم نیستم و برای خرید بیرون نمیروم، این آزردگی از آن جنس عذابهاییست که وقتی دخترها نمیتوانند بروند پیش والدین بیمارشان دچارش میشوند، وقتی والدینشان سخت بیمارند و آنجا نیستند تا یک لیوان آب دستشان بدهند. چون دخترها خودشان را مکلف به انجامش میدانند، آخر مگر میشود همین کار را هم نکرد؟
صفحه ۳۳
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
مجلههای پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید