
کتاب کاروان امید
خسته و واماندهام. رانندهها بیوقفه مرا از حاشیه جاده کنار میزنند. یک بار کسی بوقزنان مجبورم کرد کاملا کنار بایستم. جاده تنگ است و خودروهایی که از پس میآیند میخواهند سبقت بگیرند. خیلی کلافهکننده است. همه با سرعت 130 کیلومتر میرانند و هیچ چیز هم جلودارشان نیست. واقعا فرساینده است و اعصاب آدم به هم میریزد. با جان سیمپسون و اسکات همیلتون غذا خوردیم و حرف زدیم. این دو نفر با حمایت مالی انجمن مبارزه با سرطان فیلم مستندی با نام «من آرزویی داشتم» درباره دوی صحرانوردی ساختهاند. بعد از آن هم مصاحبهای طولانی داشتم و لذا بار دیگر دیر به رختخواب رفتم.
صفحه 118


گاهی لازم است قلبت را در بطری بگذاری!
معرفی کتاب کودک قلب و بطری نوشتهی الیور جفرز

چگونه یک داستان کودکانه میتواند شکارچیان را به فکر فرو ببرد؟
معرفی کتاب کودک من یک گوزن بودم نوشتهی احمد اکبرپور

و دیگر بار رؤیاهایت را به مهمانیام بفرست
معرفی کتاب اقرار میکنم: عاشق شدهام نوشتهی آلکساندر پوشکین