
کتاب کارمیلا
با دیدن اتاق که جز علائم ورود خشن ما به کلی دست نخورده بود، اندکی آرام و قرار گرفتیم و کمی بعد آنقدر به خودمان آمدیم که مردها را مرخص کنیم. مادمازل به فکرش رسید که چه بسا کارمیلا با قیل وقال پشت در اتاقش از خواب بیدار شده و در سراسیمگی اولیه از تختش پایین پریده و خود را در گنجه یا پشت پردهای پنهان کرده . بود و نمی توانست از جایش بیرون بیاید تا پیشکار و دستیارانش اتاق را ترک کنند. سپس جستوجویمان را دوباره شروع کردیم و ازنو اسمشرا صدا زدیم.
صفحه ۸۷


عشق میتواند انسان را به دروغهای بزرگی وادار کند
مروری بر نمایشنامهی نوای اسرارآمیز نوشتهی اریک امانوئل اشمیت

پناه بر سینما
مروری بر کتاب موزاییک استعارهها: گفتوگو با بهرام بیضایی و زنان فیلمهایش نوشتهی بهمن مقصودلو

بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو