
کتاب همه چیز همه چیز
گاهی دنیا خودش را به آدم نشان میدهد. من در اتاق آفتاب که دارد تاریک میشود تنهایم. خورشید دم غروب ذوزنقهای از نور را از شیشه پنجره رد میکند. به بالا نگاه میکنم و ذرات غبار را (سفید بلوری و درخشان)، که در محلول نور معلقاند، میبینم.
دنیاهای کاملی وجود دارد که درست جلوی چشممان است و نمیبینیم.



بابا در باران آمد
مروری بر کتاب سختپوست نوشتهی ساناز اسدی

عشق میتواند انسان را به دروغهای بزرگی وادار کند
مروری بر نمایشنامهی نوای اسرارآمیز نوشتهی اریک امانوئل اشمیت

کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند