کتاب نیمه راه بهشت
اسماعیل دو تا چشم داشت دو تا دیگر هم قرض کرد و بر و بر دهانه کوچه را ورانداز کرد. دید بعضی از اینها خیلی سفت پاهاشان را به زمین میکوبند، گلهای اول کوچه را تا دو سه زرع این طرف و آن طرف پرت میکنند، آبها را به در و دیوار شتک میکنند. دید این جور راه رفتن را دیده و شاید خودش هم مدتی همینطور شلنگ انداخته است. درست که دقت کرد و عقل خود را جمع کرد و دور سرش گرداند یادش آمد که در زمان خدا بیامرز رضا شاهی که به قول خود هاشان «خدمت وظیفه» کرده چه تو سربازخانه و چه در بر بیابان به آنها هم یاد داده بودند که همین طور زرت و زرت پاهاشان را محکم روی زمین بکوبند.
بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو
کدام کتابها مردانگی مدرن را بررسی میکنند؟
بهترین رمان ها درباره مردانگی، پدر بودن و هویت مردانه در دنیای امروز
جایی برای از خود رانده شدن
معرفی کتاب ارزانخورها نوشتهی توماس برنهارت