
کتاب ندای کوهستان
معرفی کتاب ندای کوهستان
رمان ندای کوهستان سومین رمان از خالد حسینی است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و ترجمه درخشان آن در ایران توسط مترجمان متعددی از جمله مهدی غبرائی انجام و توسط ناشرانی مانند انتشارات ثالث به بازار عرضه شد. ژانر این کتاب را میتوان در دسته ادبیات داستانی معاصر، با تمرکز بر مضامین خانوادگی و اجتماعی قرار داد.
خلاصهای از داستان ندای کوهستان
کتاب ندای کوهستان با یک افسانه آغاز میشود؛ افسانهای که پدری فقیر برای دو فرزندش، عبدالله و پری، روایت میکند تا آنها را برای یک جدایی تلخ آماده سازد. داستان در دهکدهای دورافتاده در افغانستان آغاز میشود، جایی که عبدالله هشتساله و خواهر کوچکترش پری، دلبستگی عمیقی به یکدیگر دارند. اما فقر، سرنوشت تلخی برایشان رقم میزند و پدر، ناچار میشود پری را به یک خانواده ثروتمند در کابل بسپارد. این جدایی، نه تنها زندگی این دو خواهر و برادر، بلکه سرنوشت افراد بسیاری را در طول شصت سال تحت تأثیر قرار میدهد. حسینی در کتاب ندای کوهستان روایتگر داستان زندگی شخصیتهایی است که هر کدام به نوعی با این جدایی مرتبط هستند؛ از خانوادهای که پری را به فرزندی میپذیرند تا راننده تاکسی و حتی پزشک افغانستانی در پاریس.
معرفی کوتاه نویسنده
خالد حسینی، نویسنده و پزشک افغان-آمریکایی متولد ۱۹۶۵، با رمانهای پرفروش خود از جمله بادبادکباز، هزار خورشید تابان و کتاب ندای کوهستان به شهرت جهانی رسید. او در ۱۱ سالگی به همراه خانوادهاش از افغانستان به پاریس و سپس به آمریکا مهاجرت کرد و پس از تحصیل در رشته پزشکی، تمام وقت خود را به نویسندگی اختصاص داد. حسینی که به عنوان سفیر حسن نیت کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان نیز فعالیت میکند، در آثارش به مضامین مهمی چون دوستی، خیانت، فداکاری و وضعیت زنان و پناهجویان در افغانستان میپردازد.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
نقطه قوت اصلی کتاب ندای کوهستان، روایت چندصدایی و توانایی خالد حسینی در خلق شخصیتهای انسانی و چندوجهی است. او به شخصیتها نگاه سیاه و سفید ندارد و انگیزههای خاکستری آنها را به زیبایی به تصویر میکشد. شاید تنها نقطه ضعف آن برای برخی، پیچیدگی و پراکندگی نسبی روایتها باشد که گاهی ممکن است خواننده را از مسیر اصلی داستان دور کند.
کتاب ندای کوهستان برای کسانی که به دنبال یک داستان تأثیرگذار هستند، بهویژه به علاقهمندان به ادبیات داستانی معاصر و آثار خالد حسینی، مناسب خواهد بود. این کتاب، نه فقط یک داستان، بلکه تجربهای از زندگی، عشق و جدایی است.
جملاتی از کتاب ندای کوهستان
«پدر هیچوقت عبدالله را نزده بود. پس حالا که زد، سخت و ناگهان با کف دست کوبید به یک طرف سرش درست بالای گوش، اشک حیرت از چشمهای عبدالله جوشید. فوری پلک زد و نگذاشت اشک بریزد. پدر از لای دندانهای چفت شده گفت برگرد خانه.
عبدالله از آن بالا شنید که بغض پری ترکید. بعد پدر کشیده دیگری زد، این بار به گونه چپش. سر عبداالله به یک سو خم شد. صورتش سوخت و اشکش درآمد. گوش چپش زنگ میزد. پدر خم شد. صورت سیه چرده چروکیدهاش چنان نزدیک شد که صحرا و کوه و حتا آسمان را از نظر پوشاند.
با قیافهای دردکشیده گفت: گفتم برو خانه، پسر»(صفحه ۲۷)
