
کتاب فیلم نامه فیلم در فیلم
مدرسه و خیابان بعد از ظهر بیرون جا
در حالی که پسر بچههای مدرسهای با کارنامههای قبولی در زیر بغل شادمانه به بازی و شوخی سرگرمند از در مدرسه بهروز اهمال پور میآید با کارنامهای در دست و اشکی در چشم او در پیاده رو میآید و مدرسه را پشت سر میگذارد ولی هنوز همچنان دانش آموزانی از دو سویش میگذرند که یا از شور کارنامه گرفتن شتاب دارند و یا سرمست قبولی خوشحال به خانه میدوند؛ یکی دوتایی بر دوچرخه و یکی دوتایی بر روان رو. هیاهوی توپ بازان و گشت و واگشت یکی دو توپ او نه به بازی بچه ها نگاه میکند و نه اگر به بازی بخوانندش میشنود میرسد به خیابان اصلی و یکر است میرود روی خط کشی عابر پیاده بر زمین میخوابد. یک سواری هراسیده و بر زمین کشان ترمز میکند؛ دو سواری پشت سرش میکوبند به او و به هم.


تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»

بابا، از تبارمان برایم بگو
معرفی کتاب من فلوجه را به یاد میآورم نوشتهی فرات العانی

چون پرده برافتد...
مروری بر کتاب دروغهای کوچک بزرگ نوشتهی لیان موریارتی