
کتاب عزیز جان
بغض مال مواقعیست که نمیدانیم چه بگوییم | مال حس هایی است که اسم ندارند | بغض یک پیرمرد با پیرزن مهربان است که به بچه های بی سرپرست بدون منت جا و مکان داده است.
گریه یک لحظه میآید و میرود | ولی یک آدم ممکن است نصف عمرش را بغض داشته باشد | مثلا مادری که منتظر است مادرش از جنگ بیاید
صفحه42


تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»

تاملی در چرایی رنجهای مدرن
معرفی کتاب افسانه عادی بودن نوشته گابور مته

تا کجا میگذاری سقوط کنم؟
معرفی کتاب خانم بئاته و پسرش نوشته آرتور شنیتسلر