کتاب سرود سلیمان
میدونی خوشگله که اون تنها بچهایه که من دارم. اولین بچهایه که تو عمرم بهدنیا آوردم، و اگه میتونسّی سرتو برگردونی و صورتم رو ببینی، که البته نمیتونی، چون که دسّم اونوقت ممکنه سُر بخوره، میفهمیدی که اون آخرین بچّم هم هس. میدونی که زنا احمقن و مامانا از همهی اونا احمقترن. اینم میدونی که اونا چه جور آدمایی هستن، مگه نه؟ خودتم حتماً مامان داری. اینه که میفهمی چی بهت میگم. مامانا وقتی کسی بچهشونو دوس نداره، اذیت و عصبی میشَن.
صفحه ۱۲۴
روایتی از آن تصویر آخر
معرفی نمایشنامهی بانویی از تاکنا نوشتهی ماریو بارگاس یوسا
زنانی که از زبان مردان مینویسند
نویسندگان زن و نقش آنها در خلق شخصیت های مرد
تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»