
کتاب سرود سلیمان
1 عدد
میدونی خوشگله که اون تنها بچهایه که من دارم. اولین بچهایه که تو عمرم بهدنیا آوردم، و اگه میتونسّی سرتو برگردونی و صورتم رو ببینی، که البته نمیتونی، چون که دسّم اونوقت ممکنه سُر بخوره، میفهمیدی که اون آخرین بچّم هم هس. میدونی که زنا احمقن و مامانا از همهی اونا احمقترن. اینم میدونی که اونا چه جور آدمایی هستن، مگه نه؟ خودتم حتماً مامان داری. اینه که میفهمی چی بهت میگم. مامانا وقتی کسی بچهشونو دوس نداره، اذیت و عصبی میشَن.
صفحه ۱۲۴



سفر در زمان یا روبهرو شدن با حقیقت
مروری بر کتاب همچون رعد نوشتهی جاسمین وارگا

عشق میتواند انسان را به دروغهای بزرگی وادار کند
مروری بر نمایشنامهی نوای اسرارآمیز نوشتهی اریک امانوئل اشمیت

زن در حاشیه تاریخ یا قلب روایت؟ تحلیل جنسیت در تاریخ ایران
مروری بر کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ نوشتهی افسانه نجمآبادی