کتاب روزی که هزار بار عاشق شدم
نویسنده: روح انگیز شریفیان
آنجا کسی غریبه نبود
پلههای برقی به طرف بالا، راهرو سمت چپ، دوباره پلهای دیگر مملو از جمعیت. کسی با کسی حرف نمیزند، هر کس حواسش پی کار خودش است، اما همه جا پر از هیاهو است. آنقدر این راه را رفته و آمده بود که دیگر متوجه این چیزها نمیشد. سوار شدن، پیاده شدن آنقدر تکرار شده بود که با چشم بسته هم میتوانست انجامشان دهد که ناگهان ایستاد و آهسته جایی در طرف راست پله برای خودش باز کرد و به آهنگی که مانند نواری رنگین از میان سر و صدا میغلتید و بسویش میآمد گوش داد. به اطرافش نگاهی کرد. دلش میخواست همهمه دور و برش را کنار بزند تا صدا را بهتر بشنود.
صفحه ۳۱- نام کتاب: روزی که هزار بار عاشق شدم
- ناشر : مروارید
- تعداد صفحات: 138
- شابک: 9789645881161
- شماره چاپ: 8
- سال چاپ: 1396
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
سایه هیولا را جدی بگیرید
معرفی کوتاه کتاب کودک سایه هیولا نوشتهی عباس جهانگیریان
هیچ چیز تحت کنترل نیست
مروری بر کتاب کاجزدگی نوشتهی ضحی کاظمی
میل ندارم مسیر تاریخ رو عوض کنم
مروری بر نمایشنامهی رمولوس کبیر نوشتهی فردریش دورنمات
کتاب های پیشنهادی