
کتاب دیو جغرافی و دست های دکتر زمل وایس
برای مسافران هواپیما
بیرون کشیدن آدم ها از دل تاریخ، و زندگی دوباره بخشیدن به آن ها در کالبد نمایش جادوی غریبی دارد. انگار اسرافیل تئاتر در صورش می دمد و مردگان از خاک سرد بر می خیزند. انگار صحرای محشر نمایش به جایگاه رستاخیز رفتگان بدل میشود. در این بازی در صور دمیدن، من همواره در پی مردگانی بوده ام که زنده بودنشان در حاشیه نشینی و انزوا و فراموشی گذشته است، آنها که هم در تاریخ بوده اند و هم نبوده اند، آن ها که از تاریخ جا مانده اند و ردی کم جان از خود به جای گذاشته اند آن ها که میتوانستند جایی در مرکز روایت های تاریخی داشته باشند اگر جان سخت تر بودند یا دروغگوتر، اگر قاعده بازی را بهتر میدانستند یا در شرایط بهتری میزیستند.

