
کتاب خیابان مارگوتا، شماره 110
1 عدد
بوی دود همۀ اتاق را گرفت رنگش هم آن طرف پنجره کم کم پایین آمد و سفیدی دیوارهای حیاط خلوت را خاکستری کرد، مثل این که ابری آمده و یکباره جلوی آفتاب را گرفته باشد. صدای خفهٔ پاهایی که بالای سرمان این طرف و آن طرف میرفت آهنگ تندی پیدا کرد و مسیرش کوتاه و مشخص شد از پذیرایی به آشپزخانه به پذیرایی دو بار سه بار تندتر و تندتر، چهار بار پنج بار صدای بگومگو هم آمد که آن هم تندتر می شد در همان مسیر تا اینکه جیغ جیغ میشد و بعد در آشپزخانه.... بعدش در اوج جیغها باید صدای شکستن ظرف می آمد آمد.
صفحه ۶۴



دوست حقیر ما
معرفی کتاب بدرودها نوشتهی خوان کارلوس اونتی

روزی روزگاری دختری بود...
معرفی کتاب کودک کجا میتوان یک ستاره را پنهان کرد؟ نوشته اولیور جفرز

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»