
کتاب ارواح کلیمانجارو
قصهی ارواح کلیمانجارو قصه صعودی است سرشار از رسالت تنها یک حکایت از صعود به کلیمانجارو و فتح قلهی اوهارا نیست بلکه قصه ی مبارزهی ،مردان زنان و کودکانی است که میخواستند به عنوان قهرمانانی همیشه بیدار بخشی از آن کوه شوند، به عنوان انسانهایی والامقام بر قله های نشسته در وجود خود صعود کنند و روحشان را چون پرچمی همواره در اهتزاز بر فرازش استوار کنند. صعود کنندگان در این قصه که تک تیراندازهای صهیونیستی عضوی از اعضای بدنشان را از بین برده اند حاملان این پیامند که تک تیرانداز تفنگ تو خیلی دقیق به هدف شلیک میکند اما یک عیب دارد و آن این که به انگشتی نیاز دارد تا به ماشه فشار آورد. تک تیرانداز تو خیلی با مهارت به هدف شلیک میکنی ولی یک عیب بزرگ داری و آن این که به عنوان یک انسان می توانی فکر کنی اما فکر نمی کنی.


این کرم خیلی گرسنه است!
معرفی کتاب کرم ابریشم خیلی گرسنه نوشتهی اریک کارل

خود راه بگویدت که چون باید رفت
مروری بر کتاب و کسی نمی داند در کدام زمین می میرد نوشتهی مهزاد الیاسی بختیاری

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»