کتاب آلگرو
ترانه زندگی
آن شب در خانهی یوهان کریستین خوابم نمیبرد. فقط که هیجان روز نبود. چیز وحشتآورتری مثل بختک به جانم افتاده بود؛ تصویر دو برادر کوچکم مدام به افکارم میخرید و مثل سوزشی در گلو خنج میانداخت. خارش تارهای صوتیام صرفاً در خیالاتم بود. حالم خوب بود. آن که ناخوش احوال بود، ماریانه، نانرل طفلکمان بود و من هیچ نشانی از آلودگی نداشتم. با این حال، این تصور موحش به من هجوم آورده بود که بعید نیست قبل از اینکه ساعت زنگ دوازده را بزند، قبل از اینکه این سالگرد دوم فوریه تمام شود، خدا بیاید سراغم.
صفحه ۵۸
لافکادیو: شیری که گلولهها را با سوالات بزرگتر جواب داد!
معرفی کتاب کودک لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد نوشتهی شل سیلوراستاین
سرباز حلبی به ماموریت شبانه میرود
معرفی کتاب کودک سرباز حلبی و هیولای تاریکی نوشته جبار شافعیزاده
با راستگویی امپراطور شوید!
معرفی کتاب کودک گلدان خالی نویسنده و تصویرگر دمی