گستبی بزرگ

نویسنده: سایمن لوی

از اون دو تا صندلی کوچولوی روبه‌روی هم شروع شد که هر وقت سوار قطار بشی خالی‌ان. داشتم می‌رفتم نیویورک خواهرمو ببینم و شب پیشش بمونم. تام لباس رسمی تنش بود با کفش چرمی براق، و من نمی‌تونستم چشم ازش بردارم، ولی هر دفعه که به من نگاه می‌کرد وانمود می‌کردم دارم به آگهی بالای سرش نگاه می‌کنم.

صفحه ۳۳

گستبی بزرگ

سفارش خود را از ۱۴ فروردین می‌توانید ثبت کنید

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

ایستاده بر مرز حقیقت و رویا

معرفی کتاب رویافروش نوشته‌‌ی سعید فرض پور

آقای دیلماجِ باسابقه

محمود حدادی: مروری بر زندگی و آثار

شادی و سرور زندگی‌ام کجاست؟

معرفی کتاب ساکن روان اثر فرشته میرهاشمی

کتاب های پیشنهادی

سفارش خود را از ۱۴ فروردین می‌توانید ثبت کنید