
کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم
کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم داستان خون آشامی است که با دیدن زخمی کوچک، پوستی خراشیده، یا بوی خون از خود بیخود می شود و به حیوانی درنده تبدیل می شود. سیامک گلشیری در این رمان، که تلفیقی از وحشت و عشق است، قصه ی مردی را روایت می کند که نفرین نسل های گذشته گریبانش را گرفته. او در افسردگی از دست دادن زنش، تنها عشق زندگی اش، دست و پا میزند و امیدی به زندگی ندارد، تا این که ناگهان زنی مرموز سر راهش سبز می شود و او را در بزنگاهی از زندگی اش با خود به جهانی می کشاند که هرگز در بدترین کابوس هایش ندیده.
با خواندن کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم هر آن در گرگ و میش اضطراب و هیجان و خوفی گم می شویم، و سپس به کورسوی نور و نشانه ای از رهایی و امید دل می بندیم، اما باز که دست دراز می کنیم، جلوتر چیزی انتظارمان را نمی کشد. خون آشام، با وجود تمام غرابت فانتزی گونه اش، یادآور انسان امروز و غرایز و امیال اوست که در چنبره ی قیدوبندهای عرفی و اخلاقی دست و پا میزند و هر لحظه که بتواند از آن بیرون می جهد. با این حال، همچنان سرخورده و پشیمان، ناگزیر به جهان تاریکی بر می گردد.
پشت جلد


زن در حاشیه تاریخ یا قلب روایت؟ تحلیل جنسیت در تاریخ ایران
مروری بر کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ نوشتهی افسانه نجمآبادی

فهرستی از بهترین رمانهای عاشقانه
لیستی از بهترین رمان عاشقانه ایرانی و خارجی

الکسیویچ دنیا را میشنود و میبیند
مروری بر زندگی و آثار سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ، برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۵