کتاب بی خود و بی جهت
هفته ی پیش، تازه رسیده بودم خانه که تلفن زنگ زد.
شماره ناآشنا بود. حوصله ی حرف زدن نداشتم. تمام روزم در ترافیک و شلوغی و کار گذشته بود و دلم می خواست به حال خودم باشم. از وقتی که میترا رفته است، دل و دماغ هیچ کاری را ندارم. دیگر نه خرید می کنم، نه آشپزی، نه مهمانی می دهم و نه مهمانی می روم. انگار تمام انگیزه ی زندگی ام میترا بود. کی می آید خانه، کجا رفته؟ آب میوه اش، درس و مشقش، لباسش، غرغرهایش، بداخلاقی ها و خنده هایش.
گذاشتم تلفن زنگ بزند و برود روی پیام گیر.
صفحه 8
مِن باب راوی انسانهای عاصی و سادهدل
معرفی کتاب درسگفتارهایی دربارهی داستایفسکی نوشتهی جوزف فرانک
بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو
زنهای روایتگر: تابوشکنی در ادبیات
مروری بر وجوه گوناگون روایتگری زنان در ادبیات