
در بیچفت هشتی خانه را هل داد و باز کرد و از سرسرای بیاثاث به آشپزخانه رفت. دستهای از برادران و خواهرانش دور میز نشسته بودند. عصرانه تقریبا تمام شده بود و فقط آخرین قطرههای دومین چای که آب سرش کرده بودند در ته ظرفهای شیشهای کوچک و ظرفهای مربا که به جای فنجان به کار میرفت مانده بود. خردهریزهای نان سوخاری و تکههای نان قندی که چون چای روی آنها ریخته بودند قهوهای شده بود روی میز پر و پخش بود. چاهکهای چای اینجا و آنجا روی تخته میز پراکنده بود و کاردی با دسته عاجی شکسته به مغز یک نان شیرینی آش و لاش شده فرو رفته بود.
صفحه 210
مروری بر کتاب چهره مرد هنرمند در جوانی نوشتهی جیمز جویس
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی