کتاب نمایشنامه پلکان
آقا گل با کلاه نمدی و نيمتنه نشتِ نخ نما یک زانو روی تخت راست نشسته٬ به دیوار قهوهخانه تکیه کرده٬ ساکت و غمناک با نعلبکی چای میخورد. مشدیآقا که مرد دو کارهای است با ریخت کاسبهای روستایی٬ بر لبه تخت چپ پا روی پا انداخته٬ بی دلغمانه قلیان دود میکند. از توی قهوه خانه که گاه صدای جیرجینگ استکانها٬ برخورد مهرههای دبنه به روی میز و خنده به گوش می رسد.
لافکادیو: شیری که گلولهها را با سوالات بزرگتر جواب داد!
معرفی کتاب کودک لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد نوشتهی شل سیلوراستاین
وقتی دنیایت زیر برفها دفن میشود
معرفی کتاب اردوی زمستانی نوشته امانوئل کارر
لاکپشتها چگونه زندگی میکنند؟
معرفی کتاب کودک آبگیر لاک پشتها نوشته برنیس فرشت