ماجرای نمایش در ذهن٬ فکر٬ و خاطره کوئنتین رخ میدهد. جز یک صندلی٬ هیچ اسباب و اثاثهای به معنای متعارف کلمه در کار نیست؛ هیچ دیواریا مرزواقعیای وجود ندارد. صحنه متشکل است از سه سطح که رو به عقب صحنه بلندتر میشوند و به شکل منحنی٬ عرض صحنه را طی میکنند. راهپلهای درمرکزصحنه٬ این سه سطح را بههم وصل میکند. یک برج سنگی کوفتی دیدبانی اردوگاه کار اجباری آلمانی بر فراز این سطوح و مشرف برآنها سربرآورده است. دریچههای دیدبانی این برج به چشم آدم میمانند که در این لحظه کور و تاریکاند. میلگردهای تقویتکننده خمیده آن مثل شاخ شکسته بیرون زدهاند.
صفحه ۱۱
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی