کتاب پرسه های شبانه
من قرارملاقاتهای کمی را در دفترچهی سیاه رنگم یادداشت می کردم . هربار فکر میکردم اگر مکان و زمان را یادداشت کنم، هیچکس نخواهد آمد. نباید هیچ وقت به آینده اطمینان کرد. همان طورکه پل شاستانیه میگفت من سربه زیر بودم . فکر میکردم که زندگی مخفیانه و نامشروعی دارم و در این نوع زندگی نباید هیچ ردی برجای گذاشت نباید هیچ برنامهی زمانی را مشخصاً یادداشت کرد. برخلاف همهی این اظهارات در صفحهای از دفترچهام میخوانم:
«سه شنبه، آقاموری، هفت بعد از ظهر، سانسیه.»
این یعنی هیچ اهمیتی به آن قرار ملاقات نمیدادم که این قدر واضح آن را روی صفحهای نوشتهام.
صفحه ۶۹
«داستان ملاقاتهایی که هیچ وقت نخواهیم فهمید چرا اتفاق میافتند...»
مروری بر کتاب بهار لعنتی نوشتهی پاتریک مودیانو
از برزخ آشویتس تا گریزگاه معنا
مروری بر کتاب انسان در جستوجوی معنا نوشتهی ویکتور فرانکل
روزی که مریم، آذر و سردار مریم مسیر تاریخ را تغییر دادند
معرفی مجموعه کتاب زنان و مردانی که ایران را ساختهاند