کتاب پدرو پارامو

نویسنده: خوآن رولفو

«اون بیرون حتما هوا داره به هم می‌ریزه. مادرم بهم می‌گفت همین که بارون بگیره، همه جا پر از نور می‌شه، پر از بوی سبز روییدنی‌ها. واسم تعریف می‌کرد که ابرها چطور مثل موج هجوم می‌آرن، روی کره زمین ولو می‌شن و رنگ‌هاش رو جوری عوض می‌کنن که از ریخت می‌افته. مادرم بچگی و بهترین سال‌های عمرش رو توی این آبادی گذروند اما حتی نتونست بیاد اینجا بمیره. واسه همین هم ناچار شد من رو جای خودش بفرسته. دوروتئا، عجیب اینکه که آسمونش رو هم ندیدم. شاید لااقل آسمون هنوز همون آسمونی باشه که مادرم می‌شناخت.»

صفحه ۱۰۰

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب پدرو پارامو

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

جنگ آخرالزمانی: داستان کشتن یک دیکتاتور

مروری بر کتاب سور بز نوشته‌ی ماریو بارگاس یوسا

مسیر منتهی به شفق‌های قطبی

مروری بر کتاب بیا گم شویم نوشته‌ی ادی السید

مرگ روشن‌فکر، دیوانگی است

مروری بر کتاب سمفونی مردگان نوشته‌ی عباس معروفی

کتاب های پیشنهادی