
کتاب نادیا
6 اکتبر . – برای آنکه ناچار نباشیم زیادی پرسه بزنم ، حدود ساعت چهار بیرون می آیم ، به این نیت که پیاده خودم را به لانوول فرانس ، برسانم ، جایی که ساعت پنج و نیم با نادیا وعده ی ملاقات دارم . فرصت می کنم گشتی هم در بولوار ها بزنم و تا میدان اپرا بروم ، و کاری عقب مانده را انجام دهم . برخلاف معمول ، تصمیم می گیرم از پیاده رو سمت راست خیابان شو سه دانتن عبور کنم . یکی از اولین رهگذرانی که انتظار برخورد با او را دارم نادیاست ، با همان سرو وضع نخستین روز آشنایی مان . طوری به راهش ادامه می دهد انگار بخواهد وانمود کند مرا ندیده است .
صفحه 81



بیدارم نکنید، بگذارید همینطور بمیرم!
معرفی کتاب واقعیات قضیهی آقای والدمار همراه با دو نقد ادبی نوشتهی ادگار آلن پو

چند نفر از ما، حقوق کودکان را میداند؟
مروری بر کتاب کودک حق دارم فرهنگ داشته باشم نوشتهی آلن سر

تمام جهان با من اینجاست
معرفی کتاب در حاشیه: در باب لذت خواندن و نوشتن نوشتهی النا فرانته