کتاب من زنده ام

نویسنده: معصومه آباد

پرسیدم: جایگاه ابدی؟ یعنی زندانیان اینجا محکومیت‌شان معین نیست، یعنی تاریخ آزادی ندارند. اینجا کسی به آزادی و دنیای بیرون فکر نمی‌کند؟

- نه؛ ندارند. اینجا نوزادان به‌دنیا می‌آیند؛ جوانان از غصه دق می‌کنند و می‌میرند. اینجا خیلی‌ها اعتصاب غذا کرده‌اند و به هیچ جا نرسیده‌اند و دوباره به همین جا برگشته‌اند. خیلی زیاد دور شوند یک طبقه بالاتر یا یک طبقه پایین‌تر می‌روند، ما هم سال‌های قبل در سلول‌های تاریک و سرد و نمور پایین بوده‌ایم و می‌دانیم شما کجا بوده و هستید.

او مثل کسی که سالیان درازی است که هم‌زبان و سنگ‌صبوری نداشته و دلش پر از حرف و درد است ادامه داد:

- بعد از مدتی با این زندانبان نسبت خویشاوندی و دوستی پیدا خواهید کرد. بستگانتان را به فراموشی می‌سپارید و آرزوهایتان کوچک و ناچیز می‌شود و بزرگ‌ترین آرزویتان این می‌شود که خورشید را چند لحظه‌ای ببینید یا یک ملاقه شوربا اضافه بگیرید یا فراتر و روحانی‌تر یک کتاب قرآن یا روزنامه هم به شما بدهند.

او با زبانی هرچند نارسا، الهام‌بخش یک رنج بزرگ بود.

دوباره پرسیدم: پس اینها کی هستند، چرا فارسی نمی‌دانند؟

صفحه 336

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب من زنده ام

متاسفانه این کتاب موجود نیست
  • نام کتاب: من زنده ام
  • ناشر : بروج
  • تعداد صفحات: 552
  • شابک: 9789648683820
  • شماره چاپ: 207
  • سال چاپ: 1395
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: سرگذشتنامه
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

«نَه»‌ترسیدن

مروری بر کتاب قدرت بی‌قدرتان نوشته‌ی واتسلاف هاول

خانه‌ی ابر و هنر

معرفی کتاب کودک خانه‌ی ابر و هنر نوشته‌ی مارسیا ویلیامز

برای زن

مروری بر کتاب جستارهایی درباره‌ی زن اثر سوزان سانتاگ