
کتاب من از یادت نمی کاهم، مارتیتا
1 عدد
و اما می؟ پایم به پاریس رسیده و نرسیده موهایم را پسرانه می زنم، گوشوارهی پرخروسی آویزان می کنم و مثل محلی ها شالی بلند دوبار دور گردنم می پیچم که هیچ فایده ای ندارد؛ همانی هستم که بودم. آمدم راه رفتن کبک را یاد بگیرم، راه رفتن خودم یادم رفت.
من از یادت نمی کاهم، مارتینا داستان کورینا، هنرمند جوانی است که به دنبال رویاهای ادبی خود به پاریس می رود؛ شهر نور و روشنایی و عشق، دوستانی هم دارد: مارتینا و پائولا. هر چند پاریس آنی نیست که تصور می کردند اما تجربه ی زندگی در شهری بزرگ و مشهور و زندگی زیرزمینی در آن تجربه ی جالبی است. زمان میان این سه دختر جدایی می افکند تا این که سال ها بعد، در خانه تکانی و اسباب کشی، یک نامه خاطرات فراموش نشدنی روزهایی را که با هم گذرانده بودند به پادشان می آورد.
پشت جلد



کتاب دشمن، کودکان را به صلح دعوت میکند
معرفی کتاب کودک دشمن نوشتهی دیوید کالی

مبارزهی سرسختانهی طبیعت با فناوری
درباره کتاب ربات جنگلی (The Wild Robot) اثر پیتر براون

به من از شبهای پررمزوراز سرزمین شنزارها بگو
معرفی کتاب شهرهای افسانهای، شاهزادگان و جنها (از اساطیر و افسانه های عرب) نوشتهی خیرات الصالح