کتاب مرگ و پنگوئن

نویسنده: آندری کورکف

ویکتور دور و برش را نگاه کرد، گیج و ویج، انگار منتظر بود کسی که نامه را آورده است، از همان گوشه کنار پیدایش شود.

رفت و در را وارسی کرد: مثل همیشه، از تو، دو قفله شده بود.

شانه بالا انداخت و برگشت به آشپزخانه. این اتفاق هر طور که رخ داده بود بی‌شرمانه و توضیح ندادنی بود و همان اندک ته مزه خواب شبش را بدجور پرانده بود. قفل‌ها دیگر نمی‌توانستند مواظبتش کنند، حال چه خواب باشد و چه بیدار. خطر که پیش آید، قفل هایش سر سوزنی به درد نمی‌خوردند.

صفحه ۹۶

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب مرگ و پنگوئن

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

لمیدگی حالت طبیعی ایشان بود

مروری بر کتاب آبلوموف نوشته‌ی ایوان گنچارف

که قرار بود تقلیدِ امواج باشد

مروری بر کتاب به دلقک‌ها نگاه کن نوشته‌ی ولادیمیر ناباکوف

دختران نانحیف جنگ

مروری بر کتاب دختران نحیف نوشته‌ی میوریل اسپارک

کتاب های پیشنهادی