مرشد و مارگریتا | نشر نو
نویسنده: میخائیل بولگاکف
امشب برنامه لغو شد
در سر صف آشوبی به پا شد، ولی دیری نپایید و کم کم مردم متفرق شدند و بعد از حدود یک ساعت، اثری از صف در خیابان سادووایا نماند. کارآگاهان محل را ترک کردند تا تحقیقاتشان را در محل دیگری دنبال کنند و همه کارمندان، به جز نگهبانها، مرخص شدند و درهای تئاتر قفل شد.
واسیلی استپانوویچ دفترنویس باید دو کار فوری انجام میداد. اول باید به کمیسیون نمایشات تئاتری و سرگرمیهای سبک میرفت و ماوقع شب پیش را گزارش میکرد، و بعد باید به بخش مالی کمیسیون سری میزد و درآمد ۲۱,۷۱۱ روبلی روز گذشته را واریز میکرد.
واسیلی استپانوویچ که مردی دقیق و کارآمد بود، پول را لای روزنامهای پیچید، نخی دورش بست، آن را در کیفش گذاشت و طبق دستورالعمل همیشگی، از سوار شدن به اتوبوس یا قطار احتراز کرد و به نزدیکترین ایستگاه تاکسی شتافت.
به محض آنکه رانندههای سه تاکسی دیدند مسافری با کیفی پر نزدیک میشود، هر سه فوراً بدون سرنشین از ایستگاه دور شدند و معلوم نبود چرا با عصبانیت نگاهی به عقب کردند. دفترنویس که جا خورده بود مدتی مثل تیر چراغ برق منتظر ماند و در این فکر بود که این دیگر چه حرکت غریبی است.
صفحه ۲۵۴
مروری بر کتاب مرشد و مارگاریتا نوشتهی میخائیل بولگاکف
- مترجم: عباس میلانی
- ناشر : فرهنگ نشر نو
- تعداد صفحات: 443
- شابک: 9789647443272
- شماره چاپ: 30
- سال چاپ: 1401
- موجودی : 3 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان روسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

هانا آرنت و آزادی
مروری بر اندیشههای سیاسی هانا آرنت

خلق تدریجی مرگی شاهکار
مروری بر کتاب لنگرگاهی در شن روان

فقط با من دوست باش
معرفی کتاب فقط با من دوست باش نوشتهی ماریا دیسموندی
کتاب های پیشنهادی