خوش نیت بودن مرد آشکار بود. همچنین پیری و دست پا چلفتیاش. وقتی او مشغول انجام کاری بود، من هم داشتم طبقه بالای آپارتمان فانوس دریایی خیالی را تماشا میکردم. ب-ج بالا بود. من هم پایین بودم. پایین بودم چون نخی که دراز شده بود، سرو ته نداشت. هر چقدر که میکشیدی درازتر میشد. مثل داستانی که شنوده اش را سردرگم میکند، بی سرانجام بود. پایین بودم چون میان درهای تک لنگه جا نمیشدم.
صفحه 113
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید