
کتاب متغیر منصور
از نوک درخت خوشش می آید. هی تندی می رسد بالا، هی تندی می افتد زمین. آن قدر این را دوست دارد که نگو. داداشی همه اش صداش می کند: ((فینقیلی بادوم)) صدبار به داداشی گفته که فینقیلی نیست بادوم هم نیست. بادوم را دوست دارد بخورد،ولی نمی خواهد بادوم باشد.
صفحه 40


«یعنی مِهرم حلال، جانم آزاد!»
بخشی از کتاب «آداب دنیا» اثر یعقوب یادعلی

امیدواری، وقتی سایهی مرگ بالای سرمان است!
معرفی کتاب تب 1793 نوشته لوری هالس اندرسون

کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند