
کتاب ماه و آتش
ایرنه بیش و کم دیگر هیچ آهنگی نمینواخت. گویا که در کاخ کوچک نیدو پیانو نبود؛ که پیرزن دلش نمیخواست یک دختر پنجههایش را، با شستیِ پیانو، از ریخت بیندازد. وقتی که ایرنه به دیدار پیرزن میرفت کیفِ وسایل گلدوزیش را برمیداشت. کیفِ بزرگ گل و بُتهدوزیشده با کاموای سبز؛ و از کاخ کوچک نیدو چند کتاب، که پیرزن برای خواندن به او داده بود، توی کیف به خانه میآورد. کتابها قدیمی بودند؛ با جلد چرمی. به جای کتابها برای پیرزن مجلهی مصور خیاطی میبرد_ که به همین منظور میفرستاد از کانِللی بخرند؛ هر هفته.
صفحه 196



پرواز بر کرانهی روح خویش
معرفی کتاب راهنمای ارواح نوشتهی آملی نوتومب

چگونه یک ستاره درخشش بیشتری پیدا میکند؟
معرفی کتاب کودک ستارهای برای همه نوشتهی افلین باختمان

به من از شبهای پررمزوراز سرزمین شنزارها بگو
معرفی کتاب شهرهای افسانهای، شاهزادگان و جنها (از اساطیر و افسانه های عرب) نوشتهی خیرات الصالح