کتاب ماشین زمان
نویسنده: اچ.جی.ولز
بعد فهمیدم چه اتفاقی افتاده. من خوابم برده و آتش خاموش شده بود. چه حس وحشتناکی بود که میدیدم انگشتهاشون دور گردنم، بازوهام و لابهلای موهام میگردند و چنگ میزدند. درست مثل این بود که تو چنگ به تارعنکبوت غولآسا گرفتار شدم. بهنظرم میرسید که مرگم نزدیکه.
زیر فشار و سنگینی دستهای اون گروه وحشتناک به زمین افتادم، دندانهای کوچولوشون توی گردنم فرو رفت. غلتی زدم و خودم رو به چماق آهنی رسوندم. به محض اینکه دستم به اون رسید، یک قدرت آهنی به سراغم اومد. چماق رو به سر و صورت اشباح کوبیدم. با هر ضربه، صدای خرد شدن بدن و استخوان اونها رو میشنیدم. چیزی نگذشت که تونستم خودم رو از چنگشون خلاص کنم.
صفحه ۱۳۰- نام کتاب: ماشین زمان
- مترجم: پروین ادیب
- ناشر : کتاب پارسه
- تعداد صفحات: 176
- شابک: 9786002534132
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1398
- نوع جلد: گالینگور
- دسته بندی: داستان انگلیسی (کودکان)
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
عملکرد مغز ما چگونه است؟
مروری بر کتاب گندزدایی از مغز نوشتهی فیث جی. هارپر
کتابهای رازآلود برای خواندن اگر سریال فقط قتلهای داخل ساختمان را دوست دارید
ده رمان رازآلود برای طرفداران سریال فقط قتلهای داخل ساختمان
عدالت در ساحت انتقام
مروری بر کتاب مرگ و دختر جوان نوشتهی آریل دورفمان
کتاب های پیشنهادی