هنوز هم نمیتوانم حال آن زمانم را درک کنم! همهچیز مثل خوابی گذشت، حتی عشقم هم که چنان حقیقی و قوی بود... اما پس چه شد این عشق؟ نیست، نه، نیست. اما حالا باز این فکر در سرم میچرخد که: نکند آن زمان عقلم را از دست دادهبودم و تمام آن مدت را در دیوانهخانه میگذراندم. شاید هنوز هم در دیوانهخانه باشم و همۀ اینها در تصورم بوده؛ شاید هنوز هم دارم ماجراهای پیشآمده را تخیل میکنم!...
صفحه 200
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی