
وقتی که خیلی خوشحالم
دیدم، خودم دیدم، پروانة قشنگی هی در گلوی من میرقصید.
من داشتم برای یک ستاره ترانه میخواندم.
دیدم، خودم دیدم، یک قناری قشنگ، از آن همه آواز
تنها حنجرة ترا نشانم میداد.
زندگی چقدر زیباست دختر عمو!
دیروز نامة عزیزی از شیراز آمد
نامهاش، زبان شقایق بود،
انگاری هر واژه، باور کن! هر واژه به دیگر واژه عاشق بود.
عجیب است، منِ شبكور، جهان را چه قشنگ میبینم.
صفحه ۸۶مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی