کتاب شجاعت

نویسنده: دبی فورد

یک روز صبح، او کنجکاو و کاوشگر، در دستشویی مادرش را باز می‌کند و می‌بیند او در حال آرایش است. دستش را دراز می‌کند و با کنجاوی جعبه پودر، رژ گونه و رژ لب را که روی سکوی کنار دستشویی پخش بودند، لمس می‌کند. مادر با تندی دست او را کنار می‌زند و می‌گوید: «به اینها دست نزن!» آنگاه با دقت شروع به آرایش می‌کند و در همان حال رو به جین می‌گوید: «تو خیلی خوش‌شانسی! بیشتر زن‌ها باید سعی کنند، اما تو نیازی نداری. هیچ امیدی نیست که زیبا شوی. بنابراین برخلاف بیشتر زن‌ها، آزاد هستی.» دخترک، گریان دستشویی را ترک می‌کند و به اتاق خود می‌رود تا کتاب بخواند. در آن هنگام جین خردسال‌تر از آن بود تا دردی را که در درون حس می‌کردف درک کند.

صفحه 88

افزودن به پاکت خرید 50,000 تومان

کتاب شجاعت

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

«بیدار شو و به پا خیز یا تا ابد فروافتاده بمان!»

بخشی از کتاب «یک سال زندگی آگاهانه» اثر گی هندریکس

منِ راستین در تاریک‌خانه‌ی درون خفته است

درباره‌ی کتاب نیمه‌ی تاریک جویندگان نور نوشته‌ی دبی فورد

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 50,000 تومان