ساعت باران

نویسنده: هادی معیری نژاد

توی مزرعه‌ی آفتاب‌‌گردان، کنار چوبی که به انتهایش عروسک پلاسیده‌ای بسته شده بود افتاده بودم. نگاهی به سولماز انداختم. با تعجب من را نگاه می‌کرد و از من سؤال می‌کرد. به او توجهی نکردم، نگاهم به مزرعه‌ی آفتاب‌گردان زیر نور مهتاب افتاد. مزرعه پر بود از چوب‌های کوتاه که روی همه‌ی آن‌ها عروسک‌های پلاسیده و چشم از حدقه درآمده بسته شده بود.

صفحه 85

ساعت باران

  • ناشر : نیماژ
  • تعداد صفحات: 133
  • شابک: 9786003674127
  • شماره چاپ: 1
  • سال چاپ: 1398
  • موجودی : 1 عدد
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

لذت تماشای مدیترانه و نوشیدن چای ‌نعنا

مروری بر کتاب چای‌ نعنا نوشته‌ی منصور ضابطیان

آیا تابه‌حال میان دو آینه ایستاده‌اید؟

درباره‌ی کتاب تاریخ جهان نوشته‌ی ارنست گامبریج

از دست این موهای فرفری!

معرفی کتاب از دست این موهای فرفری نوشته‌ی کلر فریدمن

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید