کتاب درد جاودانگی
قبل از خرید کتاب درد جاودانگی بخوانید
چگونه میتوان مبحثی غامض چون جاودانگی را با زبانی شاعرانه و تغزلی بیان کرد؟ درد جاودانگی: سرشت سوگناک زندگی (The Tragic Sense of Life in Men and Nations)، اثر میگل داونامونو، کاوشی فلسفی در باب میل انسان به جاودانگی، رابطهی عقل و ایمان، و سرشت تراژیک هستی است.
درباره کتاب درد جاودانگی
این کتاب که ویلیام بارت آن را «تغزل فلسفی شگرف» نامیده، به بررسی یکی از عمیقترین دغدغههای بشری یعنی میل به جاودانگی میپردازد. اونامونو با بهرهگیری از ادبیات، از شکسپیر و دانته تا نویسندگان عهد جدید، و آمیختن آن با درد اشتیاق شخصی، مبحثی غامض را به یکی از شاعرانهترین نوشتههای فلسفی زمان ما بدل کرده است.
خواندن کتاب درد جاودانگی به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
- علاقهمندان به فلسفه، بهویژه فلسفهی دین و اگزیستانسیالیسم.
- خوانندگانی که به دنبال کاوش در باب جاودانگی، عقل و ایمان هستند.
- کسانی که از ترکیب فلسفه و ادبیات لذت میبرند.
- دوستداران آثار میگل د اونامونو و ترجمههای بهاءالدین خرمشاهی.
معرفی نویسنده: میگل داونامونو
میگل داونامونو (۱۸۶۴-۱۹۳۶)، فیلسوف و نویسندهی برجستهی اسپانیایی، در «درد جاودانگی» با زبانی پرطراوت و شاعرانه به مباحث عمیق فلسفی پرداخته است. این اثر با ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی توسط انتشارات ناهید منتشر شده است.
جملات کتاب درد جاودانگی
از یادداشت صالح حسینی بر کتاب:
«ویلیام بارت درد جاودانگی را تغزل فلسفی شگرف نامیده است... اونامونو برای جلوهگر ساختن این تغزل شگرف از واژگانی استفاده کرده است که همچون باران و شکوفههای بهاران پر از طراوت است. درد جاودانگی در اصل مبحث غامض فلسفی است، ولی این مبحث غامض با همتطلبی از شکسپیر و دانته و میلتون و مؤلفان عهد جدید و درآمیختن قول و غزل آنها با درد اشتیاقی که از سینه شرحهشرحه از فراق برمیخیزد به یکی از شاعرانهترین و شکوهمندترین نوشتههای زمان ما تبدیل شده است.»
در مورد نظر شوپنهاور، اثبات این نکته دشوار نیست که اراده – که بهنظر او جوهر اشیاء است – از آگاهی صادر میشود. و کافیست تا کتابی را که در باب اراده در طبیعت نوشته است بخوانیم تا ببینیم که چگونه روحی خاص و حتی نوعی شخصیت برای نباتات قائل است. و منطقا مسلم بود که این نظریه، او را به بدبینی میکشاند، زیرا خاصیت حقیقی و درونیترین کارکرد اراده، رنجکشیدن است. اراده نیرویی است که خودش را حس میکند، یعنی رنج میبرد. و میتوانید این را هم اضافه کنید: و لذت میبرد. ولی توانایی لذت بردن بدون توانایی رنج بردن، ممکن نیست. و توانش لذت و درد یکی است. هر آنکس که رنج نمیبرد لذت هم نمیبرد، همچنان که هر کس در مقابل سرما بیحس باشد در برابر گرما هم بیحس است.
صفحه 214