
شاید نقاشی ات هنوز در دفترچه مخصوص خانه تابستانی مان باشد.
گئورگ! آن دفترچه را دیده ای؟ وقتی خوابیدی، چند ساعتی از اول تا آخر نوشته های آن را مرور کردم. بارها آن را خواندم و به محض اینکه به صفحه آخر رسیدم، نگاهی به نقاشی ات انداختم .
آن وقت ، دوباره از اول تا اخر آن را مرور کردم . به حساب من، تا قبل از کریسمس ، این آخرین باری است که به خانه تابستانی می آییم.
صفحه 107
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید