کتاب دختر خوب

نویسنده: ماری کوبیکا

قبل از اینکه او را بدزدم، در اینترنت زندگی‌اش را بررسی کردم. چیزهایی درباره‌اش می‌دانم اما او فکر می‌کند که اصلا نمی‌شناسمش. عکس‌های خانوادگی و لباس‌های مارکدارشان را دیده‌ام که ثروتمند و مقید برای دوربین ژست گرفته‌اند. می‌دانم که پدرش از کِی قاضی شده است. می‌دانم که کِی قرار است دوباره در انتخابات شرکت کند. گزیده‌ی اخبار را در اینترنت تماشا کرده‌ام. می‌دانم که قاضی چه آدم مزخرفی است.

از کوزه همان برون تراود که در اوست.

می‌خواهم به او بگویم که فراموشش کند. دهانش را ببندد. اما در عوض می‌گویم: «نظرم عوض شد. کسی نمی‌دونه ما اینجاییم. اگه کسی می‌دونست، هم منو می‌کشتن هم تو رو.» از جایش برمی‌خیزد و دور اتاق قدم می‌زند. قدم‌هایش سبک است و دست‌هایش در اطراف بدنش تاب می‌خورند. می‌پرسد: «کی؟» شنیدن خبر کشته شدن هر دو نفرمان او را منقلب کرده است. باران حتی از قبل هم شدیدتر می‌شود. مجبور است خود را به من من نزدیک کند تا بتواند صدایم را بشنود. من به تخته چوب‌های کف کلبه خیره شده‌ام. سعی می‌کنم به چشمان ملتمس دختر نگاه نکنم. می‌گویم: «بهش فکر نکن.»

دوباره می‌پرسد: «کی؟»

صفحه 140

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب دختر خوب

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

سایه هیولا را جدی بگیرید

معرفی کوتاه کتاب کودک سایه هیولا نوشته‌ی عباس جهانگیریان

پادشاه ژانر وحشت

استیون کینگ: مروری بر زندگی و آثار

گرگی در پوست گوسفند

مروری بر کتاب در برابر استبداد اثر تیموتی اسنایدر

کتاب های پیشنهادی