داستان دو شهر
نویسنده: چارلز دیکنز
مادام و مسیو دفارژ همچون دو دوست به آغوش محله «سنآنتوان» بازگشتند، حال آنکه لکهای که کلاهی آبی بر سر داشت از میان تاریکی و گرد و غبار به سختی راه میپیمود و فرسنگها راه خستگیآور را میبرید و به سوی نقطهای میشتافت که کاخ جناب مارکی، که اکنون در مزار خویش آسوده بود، به نجوای شاخه و برگ درختان گوش فرا میداد. این روزها صورتهای سنگی دیوار کاخ چندان فراغت داشتند که به نجوای درختان و زمزمه حوض و فواره گوش فرا دهند و به چند قیافه مترسکی که در پی علفی برای سدجوع یا بغلی هیزم، در چشمرس حیاط سنگی و بهارخواب آواره میشدند امکان دهند که در عالم خیال قطحیزده خویش تصور کنند که حالت چهرهشان دگرگون گشته است.
صفحه 242
- مترجم: ابراهیم یونسی
- ناشر : نگاه
- تعداد صفحات: 480
- شابک: 9789646736221
- شماره چاپ: 9
- سال چاپ: 1400
- نوع جلد: گالینگور
- دسته بندی: داستان انگلیسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

آرزوهای بزرگی برخواسته از فقر و تحقیر
مروری بر کتاب آرزوهای بزرگ نوشتهی چارلز دیکنز

درد، دانهی رویش شاهکار ادبی
مروری بر زندگی و آثار چارلز دیکنز

رهبری یک برده
مروری بر کتاب اسپارتاکوس نوشتهی هاوارد فاست
کتاب های پیشنهادی

