کتاب خواهران همینگوی

نویسنده: آنی انگلند نوبلین

من به ویل گفتم تا ابد عاشقش می‌مونم. اون گفت تا ابد زمان خیلی طولانی‌ایه اما اون هم عاشق منه. وقتی برگشتم خونه، تقریباً آفتاب زده بود از این می‌ترسیدم که مامان یا بابا ممکنه بیدار باشن. اما خونه ساکت بود. لباسام رو درآوردم و سعی کردم بخوابم و می‌دونستم که هیچ‌چیز توی زندگی‌م هرگز مثل قبل نخواهد بود.

صفحه 219

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب خواهران همینگوی

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

در باب تجربه‌ی سوگ در کودکان

مروری بر کتاب مامان دلم برایت تنگ شده نوشته‌ی ربکا کاب

صداقتِ به زنجیرکشیده

مروری بر نمایشنامه‌ی شاه‌لیر نوشته‌ی ویلیام شکسپیر

«نَه»‌ترسیدن

مروری بر کتاب قدرت بی‌قدرتان نوشته‌ی واتسلاف هاول

کتاب های پیشنهادی