کتاب جادوگر شهر از
نویسنده: فرانک ال باوم
مترسک گفت : من هیچ وقت گرسنه نمیشوم و این یه شانس خوبیه. چون دهان من فقط نقاشیه و اگه مجبورم بودم که سوراخش کنم تا بتونم چیزی بخورم ، اون وقتها کاهها بیرون میومدن و شکل کلهم خراب میشد. دوروتی فوراً متوجه شد که حق با او است؛ بنابراین فقط سرش را تکان دادو مشغول خوردن نانش شد.
وقتی دوروتی شامش را تمام کرد، مترسک گفت: در مورد خودت و سرزمینی که ازش اومدی، برام بگو.
دوروتی همه چیز را در مورد کانزاس و این که چقدر خاکستری بود و چطور گرد باد او را به سرزمین عجیب و غریبِ اُز آورد، گفت.مترسک با دقت گوش داد و سپس گفت: من نمیفهمم چرا آرزو داری این سرزمین زیبا رو ترک کنی و برگردی به یه جای خاکستری و خشک که ازش اومدی. دخترک جواب داد: نمیفهمی، چون مغز نداری. مهم نیست خونههای ما چقدر خاکستری و دلگیر هست، من و خونوادم ترجیح میدیم به جای هر سرزمین دیگهای که حتی زیباتر باشه، اون جا زندگی کنیم. هیچ جایی مثل خونه نمیشه.
صفحه 45
- نام کتاب: جادوگر شهر از
- مترجم: اکبر حسن پور
- ناشر : نودا
- تعداد صفحات: 240
- شابک: 9786009840298
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1396
- نوع جلد: شمیز،رقعی
- دسته بندی: داستان تخیلی داستان آمریکایی (کودکان)
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
آفتزدگی بنیادسوز
مروری بر کتاب خانهام آتش گرفتهست نوشتهی آریل دورفمن
باومگارتنر
مرور و بررسی آخرین کتاب پل استر، باومگارتنر (پروفسور عاشق)
دوریس لسینگ، نویسندهی دفتر یادداشت طلایی
دوریس لسینگ: مروری بر زندگی و آثار
کتاب های پیشنهادی