کتاب تپه پوشکین

نویسنده: سرگئی دولاتوف

موقع کتاب خواندن، خوابم برد. وقتی بیدار شدم ساعت دو صبح بود. نور کم‌رمق سپیده‌دم تابستانی اتاق را پر کرده بود. برگ‌های درختان غان را پشت پنجره می‌توانستی بشمری.

عزم جزم کردم که فکری به حال خودم بکنم و از وضع اسفناکی که دچارش بودم رهایی یابم.

زندگی پیش روی من مثل میدان مین پهناوری بود که وسط آن حیران مانده بودم. حالا وقتش رسیده بود که این میدان مین را تکه‌تکه کنم و بروم سراغ کارش. باید زنجیر وقایع را پاره می‌کردم و احساس شکست را زیرورو و هر جنبة ناامیدی تک‌افتادگی را یک‌به‌یک می‌کاویدم.

آدمی که بیست سال تمام قلم زده و داستان نوشته، لابد می‌داند قلم را به علتی دست گرفته است. آدم‌هایی که به آن‌ها اعتماد دارد آماده‌اند تا توان او را بسنجند.

صفحه ۲۱

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب تپه پوشکین

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

من کور شده‌ام

مروری بر کتاب کوری نوشته‌ی ژوزه ساراماگو

مسخ تقصیر

مروری بر کتاب مسخ نوشته‌ی فرانتس کافکا

میل ندارم مسیر تاریخ رو عوض کنم

مروری بر نمایشنامه‌ی رمولوس کبیر نوشته‌ی فردریش دورنمات

کتاب های پیشنهادی