کتاب تریستسا

نویسنده: جک کرواک

کنار تریستسا نشسته‌ام تو تاکسی؛ گیج، با یک بطری بزرگ ویسکی تو ساکم، همان خورجین راه آهنی که تو ۱۹۵۲ تو خط آهن به خاطرش کلی به‌ام تهمت دزدی زدند. من ایـن جام، تـو مکزیکوسیتی، شنبه شبی بارانی، رازورمزها، کوچه پس کوچه های عتیقهی بی نام ونشان و وهم آلودی که پیچ می خورند تو دل هم، خیابان باریکی که قبلاً هم آنجا را با پای پیاده کلی گز کرده بودم، از دل اشباح سرگردان سرخ پوستهای ولگردی که فرورفته بودند لای شالهای بلند غم باری که می توانست اشکت را در بیاورد و به خیالت چاقوهایشان را می توانستی از زیر آستینهایشان ببینی که برق می زنند. رویاهای ماتم زده‌ای به غم انگیزی رویای آن شب دور راه آهنی؛ جایی که بابام باسن گنده‌اش را وسط ماشین بخاری تو دل شـب بزند زمین و آن بیرون لکوموتیورانی با چراغ قرمز و سفیدش هلک هلک پیچ و خم غمگین و ابدی و مه آلود زندگی را بگیرد و برود. به هر جهت، حالا دیگر روبلندای سرسبز مکزیکم؛ رو ماه سیتلا پولم که چند شب قبل هم رو شیروانی های خواب زده‌ای، تو راه مستراح سنگی عتیقه‌ای که همه جایش به چکه افتاده بود، چشمم به‌اش خورده بود. تریستسا لول لول است؛ به زیبایی همیشه. دلی دلی کنان می رود خانه که بیفتد رو تختش و برود سراغ مورفینش.

صفحه ۱۳

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب تریستسا

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

رقص مرگ در تروا

مروری بر کتاب ببر پشت دروازه نوشته‌ی ژان ژیرودو

کار عمیق، کار پربازده

مروری بر کتاب کار عمیق نوشته‌ی کال نیوپورت

مامان دوستت دارد

مروری بر کتاب کودک اگر تو نبودی نوشته‌ی باب دیلن

کتاب های پیشنهادی