
مادر، هر روز صبح على الطلوع، انگار که پشت سکان کشتی، دست به واکر می ایستد، بادیان بر می افرازد و یک بند خرده فرمایش می کند. عمری جوانی کرده و سر پیری دست از سر دخترش آنا فیودورونای حالا میانسال و نوه دار برنمی دارد، وای اگر در این زندگی دوباره سروکلهی مردی پیدا شود و شور و حسرت جوانی خود را در قالب بهانه های بی گاه و کنایه های زشت از نوزنده کند. چه کسی اولین سیلی را خواهی زد؟ داستان زنانه ی سه نسل از خانواده ای روس در سایهی سلطه ی ملکه ای مستبد و بهانه جو.
پشت جلد
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی